دلم گرفته خدایا تو دلگشائی کن
دلم گرفته خدا را تو دلگشـــایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن
دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست
ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن
دلم گرفته خدا را تو دلگشـــایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن
دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست
ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن
امشب رفتیم خونه بابام خواهرم کله پاچه درست کرده بود و برده بود اونجا، قرار بود همگی اونجا جمع بشیم و کله پاچه بخوریم
از ظهر که ناهار خوردم هنوز سیر بودم حالم خوب نبود گفتم پیاده روی کنم، به آقامون گفتم سر خیابون پیاده م کنه تا من پیاده روی کنم اونم با ماشین بیاد، اولش قدم میزدم اونم یواش یواش همرام با ماشین میومد بعد یهو خیابون خلوت شد شروع کردم به دویدن اونم سرعتشو بیشتر کرد، بهش گفتم گه یکی از اینجا بگذره میاد حسابی دعوات میکنه و کتکت میزنه فکر میکنه تو داری دنبال یه خانم میکنی بخصوص اگه پلیس از این طرفا رد بشه :)
وقتی رسیدم خونه بابام نفس نفس میزدم خواهرم گفت مگه دویدی که اینطوری نفس میزنی گفتم آره
از هر چی دعای عامیانه ست بدم میاد
کی گفته دعاهای ما مستجاب میشه؟؟
دلم نمیخواد کسی برام از اون دعاها بکنه
نمیخوام
دیگه بهشون هیچ اعتقادی ندارم
خدا دعای ما رو نمیخواد
اصلا نمیخواد به حرفمون گوش کنه، شایدم از ما متنفره، حتی دعایی رو هم که دیگران برای ما میکنند نمیخواد بشنوه
گوشاشو گرفته
چشماشو بسته که ما رو نبینه
از ما بدش میاد
دلش برای ما نمیسوزه
اصلا دل خوشی از ما دو تا نداره
چه بدبختیم ما که اینقدر تنهائیم،
که حتی خدا هم ما رو نمیخواد .. :(
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست
نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول
یه حدیث در جائی دیدم اینطوری نوشته بود:
هرکه را شدت و مصیبتی برسد 70 بار بگوید:
یا اللهُ یا محمدُ یا علیُ یا فاطمة یا صاحب الزمان ِ، ادرکنی و لا تهلکنی.
ای خدا، ای محمد، ای علی، ای فاطمه، ای صاحب الزمان، مرا دریاب و هلاکم نکن. (صحیفهٔ مهدیه : 635)
بعضی وقتا خیلی دلم میگیره اما این ذکرها رو نمیتونم بگم، یعنی روم نمیشه که بگم
اینقد خودم رو گناهکار میدونم که روم نمیشه ائمه و حتی خدا رو صدا بزنم
میدونم که گناهکارم، حواسم هست که دارم گناه میکنم، اما نمیدونم و نمیتونم گناهام رو ترک کنم، خیلی از خدا دور هستم ، دلم میخواد به خدا و اهل بیت نزدیک بشم اما نمیدونم چجوری
شایدم میدونم، بله میدونم
راهش ترک گناهه
ولی شیطون اجازه نمیده که ترک کنم
دلم میخواد از شیطون و نفسم شکست نخورم، دلم میخواد اونقدر قدرتم زیاد بشه که بتونم شکستشون بدم ولی ..
ولی اراده ضعیفی دارم
خدایا خودت کمکم کن ..
آخرش برمیگردم به خودت، یعنی تنها کسی که میتونه دستمو بگیره و کمکم کنی تو هستی، ببخش که با پرروئی میام سراغت، اما چاره ی دیگه ای ندارم ..
یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام
غافرُ التَوب! اشتباه آورده ام
لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام
تازه قلبم را به راه آورده ام
عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام
من جوانیِ تباه آورده ام
صاحِبی فی شِدّتی! من را مران
رو به سوی باراله آورده ام
أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!
نامه ای غرق گناه آورده ام
قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!
رو به ربِ دادخواه آورده ام
یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!
اشک توبه از نگاه آورده ام
یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!
خلوتی، تار و سیاه آورده ام
هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!
من به سوی تو پناه آورده ام
وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!
وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام
یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!
یک زبان عذر خواه آورده ام
لا تُخَیِّبنی،أنا العَبدُ الحُسین
گریه بر این پادشاه آورده ام