آرزوهای من

بلاگفا خراب شد و کلبه آرزوهام رو به اینجا منتقل کردم.

آرزوهای من

بلاگفا خراب شد و کلبه آرزوهام رو به اینجا منتقل کردم.

یک دفترچه خاطرات در بلاگفا داشتم که برام خیلی عزیز و دوست داشتنی بود،این آدرسشه :

http://omidhayman.blogfa.com/

اما متاسفانه سرویس بلاگفا برای مدت طولانی خراب شد . بعد از چند ماه هم که درست شد، کلبه ی آرزوهام خراب شده بود و نتونستم برم بازش کنم، تصمیم گرفتم بیام اینجا و ادامه دلنوشته ها و خاطراتم رو بنویسم.

پیام های کوتاه

دلم گرفته خدایا تو دلگشائی کن

پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۶ ب.ظ

دلم گرفته خدا را تو دلگشـــایی کن

من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن

به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای

دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن

دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست

ببین به گوشه ی چشمی و خودنمایی کن


دلم گرفته، 

عصر  داشتم روی اجاق گاز توی حیاط شام درست میکردم که سر و صدای یکی از همسایه ها بلند شد؛

پسرش وارد خونه شده بود و ظاهرا با کفش پاشو گذاشته توی ورودی هال، مادرش یهو شروع کرد به داد و فریاد و دعوا با پسر که چرا چنین اشتباه فجیعی!! رو مرتکب شده!!

بخاطر این اشتباه کوچیک حدود ربع ساعت بلند و با شدت تمام پسر بیچاره رو دعوا کرد!

یهو دلم شکست، با خودم فکر کردم اگه ما بچه داشتیم هیچ وقت به خاطر چنین اشتباهات کوچیکی اینطوری باهاش برخورد نمیکردیم 
هر چی فکر کردم دیدم هیچکدوم از ما دو تا نمیتونیم با بچه مون اینطور رفتار کنیم، حتی اگرچه اشتباهش خیلی هم فاحش باشه هیچوقت به این شدت برخورد نمی کنیم
یادم اومد که یه روز شوهر همین همسایه به من کنایه زده بود و  گفته بود که  از اینکه بچه نداری میسوزی
بعد گریه م گرفت
به خدا گفتم خدایا دل شکسته ی ما رو ببین، دل سوخته مونو ببین، کمکمون کن که از تنهائی دربیایم، ما که اصلا چنین رفتارهائی رو با بچه ها قبول نداریم 
بغض سنگینی گلومو گرفت دلم میخواست با صدای بلند گریه کنم، اما همش میترسیدم شوهرم برسه خونه و منو توی اون وضعیت ببینه و ناراحت بشه

هنوز بغض توی گلومه داره خفه م میکنه ..
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۶
آرزو الف

تو خیابون دویدم

جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۰۵ ب.ظ

امشب رفتیم خونه بابام خواهرم کله پاچه درست کرده بود و برده بود اونجا، قرار بود همگی اونجا جمع بشیم و کله پاچه بخوریم

از ظهر که ناهار خوردم هنوز سیر بودم حالم خوب نبود گفتم پیاده روی کنم، به آقامون گفتم سر خیابون پیاده م کنه تا من پیاده روی کنم اونم با ماشین بیاد، اولش قدم میزدم اونم یواش یواش همرام با ماشین میومد بعد یهو خیابون خلوت شد شروع کردم به دویدن اونم سرعتشو بیشتر کرد، بهش گفتم گه یکی از اینجا بگذره میاد حسابی دعوات میکنه و کتکت میزنه فکر میکنه تو داری دنبال یه خانم میکنی بخصوص اگه پلیس از این طرفا رد بشه :)

وقتی رسیدم خونه بابام نفس نفس میزدم خواهرم گفت مگه دویدی که اینطوری نفس میزنی گفتم آره

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۲۱:۰۵
آرزو الف

آدم از دست خودش سیر که شد میمیرد ..

جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۳:۳۴ ب.ظ

آدم از دست خودش سیر که شد میمیرد
مثل یک شیر به زنجیر که شد میمیرد

زندگی هرنفسش نقش جدیدی دارد
آدمی بی کس و دلگیر که شد میمیرد

موج دریای وجود تو چه‌ زیبا شده است
سهم دل موج نفس گیر که شد میمیرد

کوچه باغ دل عاشق شده چون فصل بهار
وقت دیدار کمی دیر که شد میمیرد

غزلم مثل غزالی است که تنها مانده
نفس گرم غزل پیر که شد میمیرد

ساقی اینجا شده تنها و غریب دل خود
تن اسیر غم شبگیر که شد میمیرد
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۵:۳۴
آرزو الف

دعا

جمعه, ۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۲۲ ب.ظ

از هر چی دعای عامیانه ست بدم میاد

کی گفته دعاهای ما مستجاب میشه؟؟


دلم نمیخواد کسی برام از اون دعاها بکنه


نمیخوام


دیگه بهشون هیچ اعتقادی ندارم


خدا دعای ما رو نمیخواد

اصلا نمیخواد به حرفمون گوش کنه، شایدم از ما متنفره، حتی دعایی رو هم که دیگران برای ما میکنند نمیخواد بشنوه


گوشاشو گرفته 


چشماشو بسته که ما رو نبینه

از ما بدش میاد

دلش برای ما نمیسوزه


اصلا دل خوشی از ما دو تا نداره


چه بدبختیم ما که اینقدر تنهائیم، 

که حتی خدا هم ما رو نمیخواد .. :(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۲۲
آرزو الف

مردها

دوشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ
امروز فهمیدم مردها خاطرات گذشته رو فراموش نمی کنند!

 وقتی که ظهر  تلفنی با یه آقائی صحبت کردم از اینکه بعد از 18 سال اسمم رو به خاطر داشت خیلی جا خوردم!
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۴۰
آرزو الف

در خواب من

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۱۱ ب.ظ

آمدی در خواب من دیشب چه کاری داشتی

ای عجب از این طرفها هم گذاری داشتی

راه را گم کرده بودی نیمه شب شاید عزیز

یا که شاید با دل تنگم قراری داشتی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۱۱
آرزو الف

چنان به موی تو آشفته‌ام ..

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۵:۰۴ ب.ظ

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست


که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست


نگاه من به تو و دیگران به خود مشغول


معاشران ز می و عارفان ز ساقی مست


اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی


چه فتنه‌ها که بخیزد میان اهل نشست
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۷:۰۴
آرزو الف

گناهکارم

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۳۰ ب.ظ

یه حدیث در جائی دیدم اینطوری نوشته بود:


هرکه را شدت و مصیبتی برسد 70 بار بگوید:


یا اللهُ یا محمدُ یا علیُ یا فاطمة یا صاحب الزمان ِ، ادرکنی و لا تهلکنی.


ای خدا، ای محمد، ای علی، ای فاطمه، ای صاحب الزمان، مرا دریاب و هلاکم نکن. (صحیفهٔ مهدیه : 635)


بعضی وقتا خیلی دلم میگیره اما این ذکرها رو نمیتونم بگم، یعنی روم نمیشه که بگم


اینقد خودم رو گناهکار میدونم که روم نمیشه ائمه و حتی خدا رو صدا بزنم 


میدونم که گناهکارم، حواسم هست که دارم گناه میکنم، اما نمیدونم و نمیتونم گناهام رو ترک کنم، خیلی از خدا دور هستم ، دلم میخواد به خدا و اهل بیت نزدیک بشم اما نمیدونم چجوری

شایدم میدونم، بله میدونم

راهش ترک گناهه

ولی شیطون اجازه نمیده که ترک کنم

دلم میخواد از شیطون و نفسم شکست نخورم، دلم میخواد اونقدر قدرتم زیاد بشه که بتونم شکستشون بدم ولی ..

ولی اراده ضعیفی دارم


خدایا خودت کمکم کن ..


آخرش برمیگردم به خودت، یعنی تنها کسی که میتونه دستمو بگیره و کمکم کنی تو هستی، ببخش که با پرروئی میام سراغت، اما چاره ی دیگه ای ندارم ..

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۳۰
آرزو الف

اگه میتونستم

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۵ ب.ظ
اگه میتونستم ده تا بچه به دنیا بیارم میاوردم و به عزیزانی که دوستشون دارم و بچه دار نمیشن میدادم

ولی حیف که نمیتونم

حتی یه دونه شو بیارم

حتی برای خودم ...
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۴ ، ۲۰:۴۵
آرزو الف

الهی العفو

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۵ ب.ظ

یا عَظیمَ المَن! گناه آورده ام
غافرُ التَوب! اشتباه آورده ام

لا تُؤدِّبنی، خودم شرمنده ام
تازه قلبم را به راه آورده ام

عُدّتی فی کُربَتی! دلخسته ام
من جوانیِ تباه آورده ام
صاحِبی فی شِدّتی! من را مران
رو به سوی باراله آورده ام

أینَ عَفوُک؟ أینَ سِترُک؟ یا جَمیل!
نامه ای غرق گناه آورده ام

قاضیُ الحاجات، خَیرُالحاکمین!
رو به ربِ دادخواه آورده ام 

یا أنیسَ الذّاکرین و یا بَصیر!
اشک توبه از نگاه آورده ام

یا حَلیم و یا کَریم و یا غَفور!
خلوتی، تار و سیاه آورده ام 

هارِبٌ مِنکَ إلَیکَ، یا اله!
من به سوی تو پناه آورده ام

وَاصرِف عَنی سَیّدی الأسواء، حفیظ!
وَاقضِ عَنَّ الدَین، آه آورده ام

یا غیاثَ المُستغیثین! ربّنا!
یک زبان عذر خواه آورده ام

لا تُخَیِّبنی،أنا العَبدُ الحُسین
گریه بر این پادشاه آورده ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ خرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۵
آرزو الف